ماه و ستاره ای درخشان باهم دوست بودند روزی ماه به ستاره گفت:من دیگر نمی خواهم با تو دوست باشم من کسیو میخواهم که عین خودم باشه خاکی و بدون هیچ قدرتی

اما تو قدرتمندی،از روزی میترسم که تو بخواهی من را تنها بگذاری

ستاره ماه را خیلی دوست داشت ولی بغض خود رو فرو برد و گفت:باشه هر جور تو بخواهی.

ستاره رفت کنار خورشید ماهم کنار زمین

سالها ازون اتفاق میگذره و ستاره قنطورس نزدیک ترین ستاره ب منظومه شمسی است و اما ماه

هنگامی ک زمین بر رویش سایه می اندازد دلش میگیرد و نهنگام صحبت با زمین نور را از زمین گرفته و باعث عصبانی شدنش میشود

دوستتو درست انتخاب کن

 

داستان ماه و ستاره

ستاره ,تو ,زمین ,دوست ,باشه ,بخواهی ,و ستاره ,ماه و ,تو بخواهی ,ب منظومه ,ستاره ب

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

shoghebaran کتابخانه باقرالعلوم (ع) شهرستان صومعه‌سرا happy-school مقاوم سازی تکنوپل آیلتس وبلاگ شخصی محمد سعید بلوچی DIGIKALA sibgerafic برایم مینویسی؟ بهترين آموزشگاه عکاسي ، دوره هاي آموزش عکاسي